رفیق فاب هفت و نیم ماهه ی دست چپم

بعد از مدت ها رفتم کتاب خونه. پام میشکست نمیرفتم. باشه پام مهمه نمی ارزه بشکنه. ساعتم زنگ نمیخورد نمیرفتم. در و دیوار پر کتابخونه مسئولیتی در قبال وسایلتون نداره مراقب باشید شده. قبلا اینطوری نبود. من چه چیز قیمتی ای دارم که بخوام مراقبش باشم؟ تهش ساعتم و گوشیم. آره آره کتاب گرون شده خود کتابا هم مهمن. دفعه اول میرم دست شویی و برمیگردم میبینم دوتا خودکار مشکیام نیستن. اتفاق تازه ای نیست. من کیف کوفتی مهربونی ای دارم که قبیله ای رو ساپورت میکنه من حیث تجهیزات. شاید من نبودم کسی لازم داشته برداشته حالا میاد بهم میگه. آره آره. اینا همشون دوازدهمن غریبه ن هیییییچکدوم از بچه های قدیمی اینجا نیستن که بدونن من منم بخوان وسایلمو بردارن. دوتاخودکار بود بیخیال دیگه. دفعه بعدی که میرم محوطه استراحت جواب یه تماسو  بدم وقتی برمیگردم میوه هام و چاقوی داخل ماگم که قاشق نداشتم نسکافمو باهاش هم زدم نیست :| خب گشنه بوده یه بنده شیطون ورداشته همینجوری خورده دیگه. شکم گرسنه اجازه گرفتن حالیش نیست که. عصر متمایل به شبه. خودم باید برم یه تماس بگیرم. میرم و با گشادترین لبخند ممکن کتاب شیمی ای که نصفه رهاش کردم رو باز میکنم که ادامه بدم. باید اونجایی که اتودم داخلش بوده از همون صفحه باز شه. نمیشه. همش افتاده رو هم. اتودم نیست. دلبرین اتود فیروزه ایم نیست. قلم جادوییم که قد و بالاش ۹۹.۳ درصد انگیزم و حس و حالم موقع درس خوندن بود نیست. رو میز رو میگردم نیست. من لای کتابم جاش گذاشتم و میدونم گشتن بی فایدس. نیست. تو کیفم نیست. کف زمین هم نیفتاده. رو میز کناریا هم نیست. میخوام همونجا بشینم گریه کنم. حالا چجوری درس بخونم؟ پاسخبرگ قلم چیو با چی پر کنم؟ چطور کنکور بدم؟! بیچاره شدم رفت که! تیرآخر. شاید حواسم نبوده وقتی رفتم محوطه استراحت زنگ بزنم با خودم بردمش اونجا. اونجا هم نیست. همونجا میشینم زمین و چشامو میبندم که گریه نکنم برای یه اتود. بله. یه تیکه از تنمو کندن بردن انگار. شاید هنوزم حافظه من اشتباه یاری میکنه و فردا وقتی برگردم یکی یه جا گذاشته برام و میگه یه گوشه افتاده. ولی خب اگه کسی بردتش کوفتش شه. عنتردزد، اگه تست میزنی باهاش به حق هشت تن غلط شه آوار شه رو سرت غلط زدگی تستات. یا حتی خار شه تو دستات وقتی میگیریش. اگه نامه عاشقانه مینویسی برای کسی باهاش که اصن ولت کنه بره. زهرمارت شه. قبل برداشتن یه تحقیق کن ببین اتود اونی که میخوای ببریش براش فقط یه پلاستیکه که گرافیت توشه و مینویسه و واکنشش به گم شدنش بیخیال بابا یه اتوده بوده س،یا یه دختر اسکل که دلبسته اشیا و آجر و ساختموناس و تا برنگرده همونجا یدونه دیگه همون رنگی همون شکلی از همون خانومه نخره، دست به اتود دیگه ای نمیزنه و وقتی قرار بوده تا ده شب درس بخونه، هشت شب وقتی میبینه اتودش نیست آشفته طور برمیگرده خونه و کل مسیر کتابخونه تا خونه رو باید مامان و بابا و داداشش شاهد به پهنای صورت اشک ریختن و دلداری دادنش باشن که خرس گنده بس کننن بزرگ شوووو...( اینجا اولین جاییه که ایشون ایفای نقش کردن.اینم آخرین عکسیه که مرحوم توش مشاهده شده. مال دیشبه. نباید ازش عکس میگرفتم... )

جلد رانی هلوم گم نشه صلوات ...

چند روز پیش دیدم نیست. مامانم اومده بوده اتاقم فکر کرده این  جلدرانیه آشغاله پرتش زده بود :| -.-

و تو قشنگ گفتی ارزش معنوی داره برات لطفا دونت تاچ

حالا جدی با چی بنویسم :(((

ای بابا چرا اینجوریه :( من تو کتابخونه موبایلمو همینجور میذارم و میرم!! فکرکنم باید حواسم بیشتر باشه...

سلام ماعی جون. دادن اولین کامنتت اینجا رو تبریک میگم بهت :( =))))))))***** ماعی تو که نخوندی پست قبلیامو :( بیا کیف مهربونیمو نگاه کن. من دیگه گوه بخورم بذارم کسی دس به مسخره ترین وسایلم بزنه. هرجام رفتم میزنمشون زیربغلم و میرم..

منم جا میذاشتم و میذارم ولی خب.. باید مراقب بود دیگه. من کلا بیخیالم وسایلم همیشه همه جا وله. اولیا نشستن درس زندگی دادن بم و بم خندیدن که اوووو بچه فردا میری خوابگاه انقد کفشتو بدزدن، انقد لب تابتو بدزدن، از همی الان عادت کن مراقب باشی و اگه بردن کنار بیای گریه هم نکم زشته برا یه اتود :|

من خر میز به این خوبی خونه به این قشنگی دارم چه مرگمه میرم کتابخونه عزیزامو بدزدن؟ که اونجام نمیتونم دراز بکشم و بخوابم و برقصم تایم اسراحتام؟

انقد سر اتودم مسخره بودم یادم رفت بگم امروز رکورد خوندنم تا الان بود از آخر شهریور تا الان... که خب عملا توک میزدم به درس. امروزم خیلی نبودااااا امروز بد بود برای یه کنکوری ولی رکوردم بود خب و خوب بود فکر نمیکردم انقد بخونم...

به یک دلیل ساده
تو خونه زیاد فکر میکنی و غرق میشی... 

سلام بنفش:))))) مرسی منم به تو تبریک میگم اولین کامنتمو تو وبت😜 :***

یا حضرت کَلِمَدونه :| فکر کنم بهتره کلا انزوا پیشه کنیم تو کتابخونه با این اوصاف! :دی

منم خیلی شلخته ام -_- من خودم به تنهایی سه تا میز رو اشغال میکنم با کتابام و وسایلم :دی

چه اولیای خوبی داری ولی:))) ارزش معنـــــوی دارن وسایلمون چرا درک نمیکنن؟ :|

-وای الان خودمو گذاشتم جات ، اگه کسی اتودمو بدزده تا یک ماه عزای عمومی اصلا :|

بله تبریک داره واقعا^^ :))))))***

اولین بارمه این کلمدونه رو میبینم =))))))))))))) چقد خووووبه کلمه ش لعنتی*-* ازین روز نحس سیزده یه چیز خوب پیدا کردم... یه کلمه باحال و یه ماعی*-*
خوب نیستن:| هرچقد بهشون میگم بیاین بریم تهران من برم اونجا یدونه ازینا بخرم قبول نمیکنن -.- میگن برو از نوشت افزارای همینجا بخر. خب مالای اینجا حس و حال اونو ندارن برام که. من بعد اون با هیچ اتودی کنار نمیام. امیدوارم اونی که برداشته امشب اتود به صورت عمود کنار تختش باشه بعد از رو تختش بیفته بره تو قلبش :/ یا سوراخ رو شکمش بعد رودشو سوراخ کنه:/ یا اصن من خیلی گریه کردم، بره تو چشاش :((( بمیره اصن :( 

قربون تو :*

خب چون من و یکی از دوستان ابداع کردیمش :دی مام خیلی بهش متوصل میشیم واقعا حاجت میده:)))))))

من اولیای تو بودم میفرستادمت اردوی کار اجباری اصن:| الکی مثلا:دی

آها ببین وقتی میری بیرون نمیتونی به یکی از دوستات یا میز بغلیت بسپری مراقب وسایلت باشه؟چون اگه دزد هم همون باشه در این صورت نمیتونه ورداره وسایلتو!

وااااای نگوووو -_- بند بند وجودم ریش شد خب :'(

ما نیز متوصل خواهیم شد ^^ 

بهتر که اولیام نیستی پس =))))))) بی رحم :دی
اتفاقا فکر کنم کار همون بغلی م بود... بله میشه این کارو کرد ولی من چمیدونسم. نکردم :(

عاه من آخرین باری که برای یه اتود آن‌قدر گریه کردم اول دبیرستان بودم فکر کنم :)) اتودم از پنجم دبستان تا خود اول دبیرستان قدمت داشت گم نشد خراب شد یعنی تقصیر خودم شد اومدم یه چیزی رو باز کنم از این نازنین استفاده کردم و شاهد کج شدگی ودرنهایت شکستگی بزرگوار شدم :'(( و خب کاملا درکت می‌کنم :'(( غصه‌شو نخور برو یه دونه دیگه بخر بیا تستاتو دونه دونه درست بزن باهاش :)) ولی شاید افتاده باشه یه گوشه‌ی خارج از دیدی جایی :)) آخه تو کتا‌ب‌خونه‌ام دزدی؟ :(

انی‌وی عزیزم :)) آخرین غم‌ت باشه به آغوش گرم کنکور برگرد و سوگواری رو تمومش کن :)))

ما هم قرار بود خیلی با هم باشیم... نشد :(

توام برا این چیزا ازش استفاده میکنی؟ =))))))))) من قبلیامو آره استفاده جانبی ام میکردم ولی اینو مراقب بودم حساس بودم روس
نخریدم :دی یافتم یکی. جواب لولی وشو بخون.
نه بابا نیفتاده... گشتم کامل. با صدا بلندم اعلام کردم گم شده بگردین اگه هست پیشتون بدین. برگه م کوبیدم به دیوار اگه دزدیدین پس بدین عزیزه اون :دی
تموم =))) الان خیلی جاش درد نمیکنه..

مرحومه ی مغفوره اتود مشکی دلبر زبرام که آخرین بار شب قبل سیل باهاش تست ژنتیک حل کردم و بعدش احتمالا با فرش ها و ایضا گل ها به قالی شویی انتقال پیدا کرد، خلاصه وقت که رفت تا مدت مدیدی جاش خالی بود و نمی تونستم درس بخونم. عمیقا حالت رو درک میکنم... بعد از اسباب کشی لا به لای خرت و پرت هام یه اتود مشکی پیدا کردم همون شکل و همون مارک که نیاز به تعمیر داشت. تعمیرش کردم و تا الان عصای دستم شده، کنکور هم با همون حل کردم. :)))

امیدوارم جایگزینش رو پیدا کنی...

چقد همه دلبراتود دارن و چقدر درد مشترکی بود اصن :(

پیدا کردم. چندتا اتود قدیمی خراب خودمو داداشمو دل و رودشو بای کردم ریختم از سه تا اتود یدونه سالمشو درآوردم با تعمیرات و چسبوندن قطعات جدید به هم :دی ولی اصلا به خوش دستی و قشنگی اون نیست... ولی بهتر از اینه برم یکی دیگه بخرم. کسیو جاش نمیارم.

کی بود که می‌گفت تو نیکی می‌کن و فیلان...

بیا و پاسخگو باش بابا، دختر طفل معصوم یه عمر با کوله‌ی مهربونیش نیکی کرد اینم آخر عاقبتش:(( پووووف

دیشب کفش دخترخاله‌ی منم از جاکفشی حسینیه دزدیدن اونم وسط روضه:||| 

بره خودش گفته. نیکی هاتونو جمع کنید دور خودتون  و با دقت جای درست سرمایه گذاری کنید. تو دجله  انداختنشون نون و آب نمیشه بره آدم.. حالا نون و آبم نمیخواد بشه. همین که خوبی های خودتو بپای فکر نمیکنی همه مث توعن و دزد نیستن حواست به خودت هست..

اونقد که تو این روضه مسجدا کفش میدزدن جاهای دیگه نمیدزدن =)))))) باید کفشاتو بغل کنی بزی تو جم هم نخوری از کنارسون جاییم نذاری..

بچه ها ببخشید بابت جواب کامنتا. فعلا شرایط پاسخگویی ندارم. معلوم نیست کی جواب بدم... ولی میدم بالاخره. وقتی خوب بودم و خوب بود وقت.

پس باید حواسم  رو خوب جمع کنم ..

اتود عزیز کی تو رو برده .. ☹

آره خیلی... اتفافا میخواسم بگم تو میای اونجا خیلی مراقب باش... منم اومدم اگه وسایلمو میذارم پیش خودت ^^ :دی آقا نیومدی تو دیگه؟

طراح اصلی قالب : عرفان ویرایش شده برای یک بنفشِ مهربان