_ببخشید بنفشه جان،نسکافه ای چیزی داری؟خوابم میاد-_- (اسرا،تو کتابخونه آشنا شدم باهاش.هم کنکوریه)
+وردار عزیزم رو میزمه
_بنفشه قرص مسکن همراته؟ (دوست اسرا)
+تو جیب پشتی کیفمه،بردار
_بنفشه جا مدادیم جا مونده.خودکار داری؟ (از بچه های سال پایینی مدرسه که قیافش برام آشنا بود و اسمشو نمیدونستم.اما اون اسم منو میدونست و میشناخت)
+روبروته عزیزم،هرچی لازم داری بردار
_بنفشه گوشیم خاموش شد.شارژر همراته؟ (سارا،دوست رفیق جانه بیشتر.یکمم دوست خودمه.خوشم نمیاد ازش حقیقتا:|اضافه هم بکنم من گوشی ندارم خودم،ولی شارژر چندین مدل گوشی همرامه)
+ته کیفم افتاده احتمالا دنبالش بگرد
_بنفش؟دسمال داری؟(مریم.همکلاسی اسرا)
+تو جیب روبرویی کیفمه،بردار
_بنفش دلم پوسید!چیکار کنم؟ (اکوری پکور!!فامیلیش فکوریه ولی اون منو یه چیز دیگه صدا میزنه منم بهش میگم اکوری پکوری:| )
+اون هدفون روبروته عزیزجان، آهنگ گوش بده روحت شاد شه
_ببخشید خانوم،دینی سال سوم همراته؟(نمیشناختمش!از اهالی کتابخونه س)
+تو کیفمه،بردار
_بنفش خوردنی چی همراته؟گشنمه ( رفیق جانِ شماره دو.هرچند خیلی وقته دیگه جان نیستن)
+کیفمو بگرد هر چی پیدا کردی بخور
_کیف پولم بالا جا مونده.پول مول چی همراته بنفشه؟(رفیق جان شماره یک.همون که حاجی دوستشه)
+ کیف پولم رو میزه نقد چیز زیادی توش نیس کارتمو وردار رمزشم میدونی دیگه!:|
_نخ سوزن داری؟(نگاه نکردم ببینم کیه!!)
+یا ته کیفمه یا جیب سمت راستی.بگرد پیداش کن خودت
_هنزفری زاپاس همراته؟(از بچه های پشت کنکوری مدرسمون که میاد آهنگ گوش میده فقط)
+تو جیب سمت راستی کیفمه
_بنفشه این سی دی ها رو لب تاب خودم نمیخونه.لب تابتو میدی؟ (باز هم مریم.جا داره بگم اون سی دی ها رو چند روز پیش وقتی داشت مینالید عربیم فلانه بهمانه نمیتونم خودم بهش دادم یکم عربی فهم شه)
+بیا عزیزم،مال تو!
_وردارم ازین ویفر شکلاتیا که رو میزته؟(یه دختره با ابعاد گردالی که منو به خودم با این هیکل امیدوار کرد:دی )
+این چه حرفیه،بردار.نوش جونت.بخور جون بگیری:))))
_میگم بنفش شارژ لب تابت داره تموم میشه(مریم:|)
+مال خودت کلا،اینم شارژش.شنبه کارتون و دفترچه راهنماشم میارم برات:|
_خانوم خوشگله؟پد داری؟شماره بدم؟:)))))) (همون پسره که پست قبل ذکر خیرش بود.چقد منو مسخره کرد این بشر.حال کرده بود ترسوندتم)
+مررررررررررررررض:))))))))))))
تو مدرسه هم اوضاع همین بود.هرکی هرچی کم میاورد میومد سراغ من.اون پسر خوشگله ی موبور هم ظاهرا اول رفته بود پیش رفیق یک و دو اونا آدرس منو بهش داده بودن که همه چی تو کیفش پیدا میشه.منو چی فرض کردید؟!بقالی؟مامانِ خونه؟گوگل؟
عصر شد و دیدم روی میزم و توی کیفم خالیه.لب تابمو بردن.هدفونم رو.ام پی تری داداشم رو.گوشی عتیقه نوکیای چراق قوه دارم رو.چن تا از کتابام رو.حتی خودکار هم نداشتم.غلات هم به لطف شکموها تموم شده بود.خواستم برم نسکافه بخورم دیدم از پنج تا نسکافه ای که همرام بوده هیچ کدومش نیست.و خواستم برم حداقل از آب سرد کن آب بخورم یادم افتاد حتی لیوان هامو هم بردن!! داشتم به این فکر میکردم همین مونده بیان لباسام رو هم بکنن که همون لحظه الناز،هم مدرسه ایمون که رشته ش ریاضی بود ولی تو کلاس تجربیا پلاس بود اومد و گفت:
"بنفشه جان شالتو درار میخوام برم پایین!" اصلا منتظر نشد جوابی بدم.شالمو از سرم دراورد و کفشامم پوشید و رفت.من مونده بودم بی هیچ چیزی واس خوردن و انجام دادن و خوندن و پوشیدن.اما دستام پر از مهربونی بود:|