چیزایی که تونستمشون/میتونمشون/شاید بشن

پیش نیاز

ادامه مطلب ۹ نظر

اون ایموجی تو تلگرام که داره میزنه تو پیشونی خودش

از اون وقتایی بود که اگه انجامش نمیدادم خوابم نمیبرد.مادرم وقتی فهمید میخوام چیکار کنم تعهد کتبی ازم گرفت هر بلایی سرش اومد موظف نیست برام دوباره بخره یا تعمیرش کنه.یه چاقو،یه کاسه آب،دستمال و گوش پاکن.چاقو رو انداختم زیر کیبورد از بیخ دربیاد:| همونجا یه خط افتاد رو بدنه ش.کیبورد که یه ذره ش بالا اومده بود رو با زور کشیدم بالا ولی دیدم از لبه که خییییییییلی هم نازکه خواهد شکست و بیخیالش شدم.البته همون موقه کاشف به عمل اومد کیبورد رو از بیخ کندن اشتباس:|. lenovo رو خود من دوسش ندارم و کلا راضی نیستم ازش بدنه ش خیلی نازک و ظریف و لوسه شوخی بردار نیست اما خب اسب پیش کشی بود و من حق ندارم دندوناشو بشمارم!.اومدم سراغ کلیدا رو تک تک درآوردن که کاریست بس طاقت فرسا.برای اینکه چاقو باز خط نندازه روش ناخن خودمو انداختم زیر کلید و انقد کشیدم بالا که ناخنم شکست:| دوباره چاقو به دست اومدم سراغ اون اف های بالا که ازشون خیلی استفاده نمی کنم.هر لحظه حس میکردم الانه که کل کیبورد بپره هوا بس زور میزدم و نمیومد بیرون.از کنار چاقو رو انداختم زیرش،از دوطرف با دست گرفتمش که باز دیدم امکان شکستن کلید از وسط وجود داره.تهش دستم اومد چاقو رو باید بندازی زیرِ وسطِ وسطِ دکمه و تا اونور ببری و یذره بیاری بالا.میگه تق،و جدا میشه! =)همه چی خوب پیش رفت تا رسیدم به اینتر.انداختن چاقو وسط اینتر جواب نمیداد!کلید بزرگی بود و باز داشت میشکست.دو تا پایه داشت و دوتا کلید حساب میشد عملا.این شد زیرشو نگاه کردم پایه هاشو پیدا کنم و تک تک چاقو بندازم زیرشون.اینتر هم با صدای وحشتناکی جدا شد ولی سالم بود.طی عملیات بازم چن تا خط با چاقو انداختم روش.بعد از چهارده تا کلید خسته شدم ولی مرضِ اعداد رند نمیذاشت بخوابم.گفتم یدونه دیگه که بشه پونزده تا.این یدونه آخری رو از بیخ با هرچی زیرش بود برداشتم و حالا هرچقد پازل طورانه میذارمشون کنار هم که چطور جاش بندازم هیچی به ذهنم نمیرسه و میخوام برم چسب قطره ای بخرم براش:|


۱۴ نظر

باز هم دست هایش

نگاه کنید دوست شدن با هم 

۱۷ نظر

چیزهایی که میخوام ولی نمیشه/نمیتونم/نمیذارن/دست من نیست

1.یه کیسه بوکس داشته باشم یه دل سیر بزنمش

2.اون دختره تو باشگاه که دوساعت باز کردن و بستن موهاش که تا روی زانوشه رو لفت میده هست؟با یه قیچی از ته کوتاه کنم موهاشو انقد نره رو اعصابم

3.بتونم دل بکنم موهامو کوتاه کنم و تا جلوی درِ آرایشگاه که رفتم نگم ولش کن!

4.برم آیس پک شکلاتی بخورم :(

5.اونقد پول داشته باشم که واس "جیم" یه گوشی خوووب بخرم...

6.دکمه "بیخیال" یا "برن به درک من چیکارشون کنمِ"مامان بزرگم رو فعال کنم انقد غصه داییامو نخوره

7.قبل از اینکه "نون" زن بگیره بغلش کنم

8.یجوری به "ف" بفهمونم لازم نیست انقد توضیح بده تا جمله ساده رو به مخاطب بفهمونه.خر خودشه:|

9.به اون دخترخوشگله که سرتاپاش پسرونه س شماره بدم:|

10.برگردیم خونمون.زودتر.زودتر.زودتر...

11.اتاقمو که یه همچین وضعیتی داره رو جمع کنم 

پی نوشت:ببینید گفتم همچین وضعیتی داره.نگفتم که الان اینجوریه.الانم بهم ریختس ولی نه اینجوری.این عکس بالا مالِ روز بعد از کنکوره.که خب همون روز جمعش کردم و اوضاعش شد این

12.کامپیوتر سازمان سنجش دلش برام بسوزه بذاره من امسال خلاص شم

۱۲ نظر

دست هایش

هی میخواستم داستان بنویسم و توضیح بدم امروز چی شد و چی گذشت دیدم نه تنها حال ندارم،کل حال خوب امروزم خلاصه میشه تو این عکس.اوضاع مملکت و کنکور رو هم ارجاع میدم به عمه م:دی 


۵ نظر

صدایی از ته چاه میگوید:

ایشالا سال بعد

۱۳ نظر

یه دل میگه برم اون یکی دل هم میگه برم ولی مامانم نمیذاره

فکر انجام یه کار بد!مث خوره افتاده به جونم و دست از اقصی نقاط بدنم برنمیداره.ضرر جسمی و روحی نداره ولی خب بده دیگه.اینجا بده.میخوام خودمُ قانع کنم بذا بزرگترشی،بعد.ولی ممکنه دیگه هیچوقت موقعیتش پیش نیاد.کار خوب و بدم نداره.هر چیزی یبارشو باید امتحان کرد...

+دکمه غلط کردمش کجاست؟:))))نمیخوام برم معتاد شم که:|
۵ موافق ۵ مخالف
طراح اصلی قالب : عرفان ویرایش شده برای یک بنفشِ مهربان