زشته به خدا. خیلی

زشت نیست به مدت حداقل یک هفته بی اولیا تو خونمون خواهم زیست و نه یه عده دوست لش دارم بهشون بگم جمع کنید بیاید اینجا به پارتی بپردازیم نه جایی دارم که برم؟!
شاعر میفرماد که من ماندم تنهای تنهاااااااااا

حالا فعلا که تنها نیستی :|

قسمت بدترش اونجاست ممکنه این مدت نت نداشته باشم :| یعنی بی خبر از دنیای بیرون ممکنه نتایج هم بیاد و من ندونم :|

و البته قسمت خوبش اینجاست فک فامیل زنگ میزنن بنفش چیکار کردن مامان بابا پیشت نیستن که تو بببینی زنگاشونو حرص بخوری :دی

حتی میتونی سیم تلفن خونه رو از برق بکشی گوشی خودتم خاموش کنی لش کنی جلوی تلویزیون سریالتو ببینی. والا.

باید برم چک کنم آرد و وانیل و تخم مرغ و اینا داریم یا نه... بشینم چند مدل کیک درست کنم بین این همه بیکاری. و پنکیک. وای پنکیک. حال ندارم افتضاح پنکیک پارسال رو لینک کنم :))))

تو مگه رژیم نیستی؟! میخوای خودت کیکا رو بخوری؟ وای شکلاتی و گردویی رو درست کن حتما ^-^

امیدوارم نسبت به پنکیک های پارسال پیشرفت کرده باشی امسال گند نزنی :| :)))

خب میرم میدم همسایه ها و خونه مامان بزرگ :| ژله هم درست میکنم ازون چند طبقه رنگی رنگیا ^-^ 

الان ذوق کدبانوگریت رو داری میکنی؟ :))))))))

ذوق کجا بود بابا اصابم خورده... 
تنهایی به شدت بهم مستولیه
نه دوستِ دختر
نه دوستِ پسر
نه دوست‌پسر :| 
نه هیچ کوفت و زهرماری ندارم بشینم با اون این کارا رو بکنم -__-

هوم. به خودکفایی برس انقد مخ منو نخور تنهام تنهام :|

آقا الان چرا نمیشه چندتا از همین بچه های بلاگ رو از مانیتور بکشم بیرون بیارمشون ور دل خودم؟ چرا واقعا؟ چرا تکنولوژی تا این مرحله پیشرفت نکرده؟

الان چک کردم موجودی حسابم اونقدری هست که یه نیمچه سفر دور ایران برم... امسال مشغول درس و مشق بودم پول هایی که ماهانه از اولیا به حسابم واریز میشدن اغلب دست نخوردن و الان جمع شدن و زیاده تقریبا ^-^ بریم شیراز بنفش؟

میدونی چقد راهه؟ تنهایی نمیپوکی تو مسیر؟ بعد رسیدی اونجا چیکار میکنی؟ شب کجا میخوابی؟ پولاتم کلا با یه شب هتل دود میشه میره هوا دیگه واسه برگشت کرایه نمیمونه برات :|

من آخرش حسرتِ شیراز به دل میمیرم... نگاه کنین فقط

لوس نکن خودتو حالا :)))) میریم... برنامه کم ندارم برات. گوش نمیدی بهم که...

من از خدامه یه همچین فرصت باحالی داشته باشم :))))
منم البته تنهام ولی با تنهایی بسیار حال میکنم.... البته هیچ وقت همچین فرصتی پیش نمیاد چون من بسیار میترسم شبا وقتی تنهام و همه‌جام تاریکه :| مامان بابامم اینو میدونن و خب احتمال میدن اگه فقط یه شب تنهام بذارن سکته میکنم میمیرم =)))

فرض کن این فرصت باحال مال تو ـه. چیکارش میکنی؟ من کار باحالی سراغ ندارم که تو این فرصت باحال انجام بدم :( فکر کنم باید قرص خواب بخورم که فقط بگذره این فرصت باحالم و تو بیداری هدر رفتنش رو نبینم!

لوس مسخره :| :)))) روزها و شب قبل خواب که اذیت میشم ولی بهترین بخشش واسه من همینه تنها خوابیدنه. بدم میاد جایی که هستم کسی جز خودم بخوابه :| البته من ممکنه داداشم باشه ولی خب حساب نیست خیلی تقریبا :دی

من تنهایی زندگی کردنو دوست دارم.خیلی و حتی اگه تنها باشم زیاد علاقه مند نیستم که بگم دوستام بیان

من زیادی تنها زندگی کردم دیگه خسته شدم الان از دست خودم -_- 

اگه من پزشکی شیراز بیارم، تو بیا اونجا بعدم شبو خوابگاه پیش من بمون. یا حتی اگه خیلیییی خرشانس باشم، خونه دانشجویی/مجردی گرفتم که بیا اونجا بمون. ینی میگم دعا کن قبول شم فقط:(

خب پس فامیل شیرازیمونم جور شد ^-^ 

اول راهی دلبرکم بشین حسابی بخون اینجوری :( نذار خب.

پوفففف
خیرسرمون قرار بود خلوت کنیم با خودمون
بابا موند خونه :| حداقل دو روز :| داداشمم هست :|

ولی خب نت خریدم واسه مودم خونه ^-^ پنج گیگ با سرعت افتضاح :|||||||||||||

حالا خوبه باز تو تنها می‌مونی خونه :))) من همونم تا حالا تجربه نکردم :د ولی بشین فیلم ببین کتاب بخون یکم حجم بیشتری نت بگیر تلفن و موبایلم خاموش کن کیک و اینام بپز خونه رو هم به آتیش نکش =)))

آخی :))

من خواهر مادر نذاشتم واسه فیلم دیگه داره حالم بهم میخوره :))))
حال کیک و اینا ندارم :| همش پای لب تابم :|

طراح اصلی قالب : عرفان ویرایش شده برای یک بنفشِ مهربان