از روی تخت افتادم پایین و سرم خورد به زمین سرد سنگی

یادم نیست چی میگفتیم. فقط میدونم جلوی پنجره بودیم و صداها رو میشنیدم ،حرفا رو نه. یهو خوابم گرفت. سرم سنگین شد و افتاد پایین. همین جوری هی پایین و پایین‌تر و چیزی که باید میشد،شد. شونه‌هات.
طراح اصلی قالب : عرفان ویرایش شده برای یک بنفشِ مهربان