هوا را از من بگیر اممممما

مثل همیشه بدون در زدن وارد اتاقت میشه،میپره به واقع!انگار که بخواد مچتو بگیره .وقتی هم اعتراض میکردی دلم میریزه پایین یهویی نیا تو  درو بزن گفته من مادرتم حق دارم هر جات هر وقت دلم خواست بی اجازه وارد شم

میگه لب تابم خراب شده دادم تعمیر تو که درس داری لب تاب واس چته؟بده ش به من فعلا!

هیستُری کروم و موزیلا رو پاک میکنی.جای بدی نرفتی ولی پاک میکنی.چون میترسی نکنه جایی رفته باشم و خودم ندونم

ریسایکل بین رو خالی میکنی.اینو شک نداری یه چیزایی توشه.

لعنت میفرستی به حافظه ت.یادته یه چیزایی رو تو درایو فیلما قبلا قایم کرده بودی.نه یادت میاد چی بودن،نه میدونی کجا انداختیشون و جوری استتارشون کردی که خودتم پیداشون نمیکنی

یه صلوات همانا و توکل برخدا همانا.که ایشالا هوس گشت و گذار به سر مادر نزند مبادا پیدا کند ممنوعه هایی که خودت هم نمیدانی چه هستند!!:|

پی نوشت:

+حوصله م سر رفته.فیلمات کجان ؟

_درایو اِچن دیگه.داری میبینی

+نه اونا رو نمیگم.اینا رد گم کنی ن.بقیه شون کجان؟

_عهههه مامانننننن

+کجاااااااان؟

_تو فولدر آهنگای ابی ن :|

یه نگاه به من،یه نگاه به مانیتور و بعد :

+من تو  رو نشناسم باید برم بمیرم دیگه.انقد پدرسوخته ای پیش بینی کردی همچین چیزیو بخوام ازت فولدر ابی هم واسم صحنه سازی کردی ردم کنی برم!!مث بچه آدم خودت بیا نشونم بده. تا چن تا فیلم مورد دار هم نباشه توشون باور نمیکنم دختر من باشی:|

هیچی دیگه،بردمش تو فولدر هفت فصله گیم آف ترونز -_-باز هم جای شکرش باقیه این یکیو یه جای جدا گذاشتم:|

انشاالله بخیر میگذره :-D

ایشالااااا:)))))

هووف
من باشم هارد رو فرمت میکنم :/ ، ویندوزم پاک میکنم :| اینوکس نصب میکنم

آشنا حالا که اومدی برا من یه نیم دوره آموزشی بگو هارد کجایه لب تابه دقیقا؟و چجوری میشه فرمتش کرد؟هر چیزی که فکر کردم ممکنه دستگیرش بشه رو حذف کردم ولی میترسم پیدا کنه!!اصن چیزایی که از ریسایکل بین حتی حذف میکنی کجا میرن و میشه برشون گردوند؟چجوری؟انقد هول بودم یه چیزایی رو حذف کردم الان میخوام گیس خودمو بکنم:|مهم بودن و غیرممنوعه:| هیچ بک آپی هم ندارم ازشون:(

اوه اوه! خدا رحم کنه. من چند وقت پیش می‌خواستم تبلت رو به داداشم بدم، هول شدم اومدم روی چندتا برنامه مثل فایل منیجر و کروم و اینستا و تلگرام و... رمز بذارم، نمی‌دونم چی رو زدم، کلا گوشی جوری پوکید که فقط تونستم ریست‌فکتوریش کنم :))) مورد شما، همینکه به نصب ویندوز نکشیده، خداروشکر :دی

من فدای همتونم ینی:)))))) فک میکردم فقط منم که میترسم:دی


فکر میکردم فقط مامان من یهویی میپره تو اتاق که مچمو بگیره !
حالا خدایی خارج شوخی هم واقعا یهویی شتلق در اتاقو باز میکنن ادم زهره ترک میشه یهو!

خخخ خدا رحم کنه ایشالا :)

من اصن چیز قایمکی ندارم که (دماغش بلنننند میشود) ولی بیشتر بحثم رو همین زهر ترکه س.اصابم مث برقه.این در باز کردن یهویی مث فیوز پروندنه برام تا چند دقیقه تو شوکم و عصبانی و ضربان قلب سه رقمی!از زندگی عادی دورم میکنه:|

منم چیز قایمکی ندارم :))
فقط بعضی وقتا رو جزوه م میخوابم که خب اگر مامانم بفهمه دعوا میکنه که چقدر میخابی :/
واسه همین بعضی وقتا یهو میاد تو اتاق و من خوابم و نمیتونم خودمو جمع و جور کنم بگم الکی داشتم درس میخوندم ://
بچه مردم درس میخونه ، میگه نمیخونم
حالا ما برعکسیم درس نمیخونیم جلو خانواده وانمود میکنیم که داریم میخونیم

وای مهی

منم خوابم میبره رو درس:)))))))))) معمولا یه جوری کتاب و اینا رو میچینم دورم میخوابم حالت مطالعه عمیق داشته باشه تو همون چند دهم ثانیه وقت داشته باشم بپرم از خواب.اننننقد اینا میفهمن میگه از چشات معلومه خواب بودی ادای درس خوندن در نیار برا من!!

آآآآخ کپی مامان من !!!
اونم دقیقن همین حرفو میزنه و میگه از چشمات معلومه!
من بعضی وقتا از قصد پشت در اتاق یه چی میندازم در گیر کنه بهش یه کم سخت تر باز بشه مثلا پتومو لوله میکنم پرت میکنم طرف در یا کتاب هل میدم گیر کنه زیر در :/
بعد مامانم میاد میگه چرا اینجوری کردی میگم مامان جون دخترت شلخته ست دیگه خودت که میدونی یا میگم که عه عه از کی دنبال این کتابم میگشتمااا...
استغفرالله چه دروغایی خخ
بعده ها راستشو میگم حالا
تو عمرم تا حالا شیطونی نکردم زیاد
حالا یه کم بکنم الان دیگه بعدن راستشو میگم بهش D:

تو این کامنتت چقد خودمو میبینم:)))))))بیا بغلم همدرد همکار هم شیطنت:))))****

البته من نگران این بودم که آدرس وبلاگ و اینستام لو بره. و الا طلا که پاکه چه منتش به قایم کردن و این‌چیزاست :))

عاقا فک کردی من چی دارم پس؟منم همیناس جرمام:دی مثلا یکی از خلافام چن تا فایل ورد بود که تو چند جا پخششون کرده بودم و خب معمولا پستامو اول تو ورد مینویسم و اگه اونا پیدا شن وبلاگ داریم لو میره و چنان ازم اعتراف بلده بگیره خودم آدرسو لو میدم بش:| شمام معرف حضورت هس وبلاگ قبلی منو؟من الان چرا بنفشه م و تو این وبلاگ؟چون قبلی لو رفت!!لوووووو!!مادرجان پیداش کرد

بله بله. منم نگفتم شما جرم دیگه‌ای داری که :)) البته من وردها رو از اولش رمز میذارم و راااااحت. البته متاسفانه حدود پنج شیش‌تا ورد مهم هست که رمزاشون یادم رفته :|||

واس ورد میشه رمز گذاشت؟چقد از مدرنیته عقبم من.بگو آقا.چجوریه؟!

آره خوندم پست رو...
بابا چقدر تو از نظر امنیتی داری کنترل میشی دی:

چشم من منتظر یه کامنت بلند بالا هستم >_<

کنترل نمیشم

خودم میترسم
مارگزیده و اینا:دی

فقط یه نکته ؛
دل همتون کبآب .من اتاقم بالاست و 12 تا پله میخوره !
تا کسی بخواد بیاد بالا من قشنگ گارد درس خوندنمو گرفتم ..اونا هم بهم افتخار میکنن :)

#شیطون_بلا

اسم عمت چیه؟:)))))))))

من اگرم 24 تا پله بالاتر باشم مادرم طوری میاد بالا بی سر و صدا :| کلا ماتم جلوی مادرم.نه میتونم بهش دروغ بگم نه چیزیو پنهون کنم ازش

عمه ندارم :) خواستی فحش بده !!!!!! نگاه درسته میتونن آروم بیان که متوجه نشی ولییکم که بگذره اینثدر گوشت به صدای جزیی مفاصل و استخوانهای پای افراد حساس میشه که ناخودآگاه میفهمی داره کسی میآد ..حتی میتونی اون فرد رو تشخیص هم بدی :) منم چیزی پنهان نمیکنم از مادرم ولی خب اون توقع داره من روزی 18 ساعت بخونم. خب طبیعیه منم یکم بخوام بخوابم خب :) 

خب خواستم کاری به خودت نداشته باشم اما حالا که نداری خودت باید جورشو بکشی:))))))))))

منم گوشام تیز شده.مثلا از تو هال صدای بلند شدن از روی مبل و قدم زدن هرچند آااااااارووووم میاد میفهمم:دی انقدم مراتب امنیتی رو رعایت میکنم مثلا ممکنه مسیر مادرم اتاق من نباشه اصن،آشپزخونه باشه ولی من گارد دفاعی رو میگیرم بهرحال:| :دی
من انقد تنبل شدم روزی ده ساعت بخونم مادرم منو میذاره رو سرش میچرخونه -_-مادر تو احتمالا عواطف مادرانه ش تعطیل شده توقع هیژدهی داره :دی

من الان سیستم ندارم که بتونم آدرس بدم. ولی فکر کنم سرچ کنین بیاره راهش رو :)) البته یادمه ورد رو از ۲۰۰۷ رمز می‌شد گذاشت :))

بعد من چه کارا نکردم واس قایم کردن فایل ورد :|

فعلا که موقعیت نوشتن ندارم بخوام برم دنبالش که چجوریه:| لب تابمم پس بده احساس میکنم چیزی روش نصب خواهد کرد گزارش کارمو بهش بده دیگه میترسم از لب تاب خودم:)))یه چیزی تو مایه های اون تبلیغ تلویزیون باباعه به مامانه میگه پسرمون کجاس؟مامانه با یه برنامه جی پی اسی میگه پسرمون کتابخونه س نگران نباش!!

باور  کن سر این پست حرف زدیم حس کردم وآقعا تنها نیستم.
منم ممکنه طرف مقصدش حمام باشه [کنار اتاق من] ولی من گارد رو میگیرم >_<
ایول ده ساعت میخونی B-)
من این آخریآ واقعا له عمل میکنم.
+ مامان من میگه 18 که من 8 مفید بخونم. تو جدی نگیرش :)

تنها نیستیم:)))ز هر لحاظ هااا.فقط چون همو نمیبینم و ارتباطتمون با بیرون قطعه فک میکنیم فقط ماییم که فلان جوریم.کلا جمعیت له شده های کنکور اصصصصلا تنها نیست!:دی ببین مهی هم برات کامنت گذاشته :دی

چند ماهه ساعت مطالعه م دو رقمی نشده خواهر 
هفته قبل دو سه روز شیش و هفت ساعته داشتم یدونه صفر یدونه دو یدونه سه امروزم تا الان هیچ نخوندم برنامه سی روزه رو نوشتم تا همین پیش پای تو الان تاااازه میخوام شروع کنم امشب امتحان ادبیات رو ببندم فردا کنکوری بخونم دیگه
اصن بیا همین فردا رو سر ده مسابقه بذاریم هر کی بهش رسید یا بیشتر تر خوند  بشینه عمه اون یکیو به رگبار ببنده:))))البته چون تو عمه نداری من خاله ای کس دیگه ایت رو نشونه میگیرم:دی

در جواب سمانه جان
اتاق منم سه تا پله داره ولی مامانم رو هوا حرکت میکنه نه پله ها :/
خخخخ
بعضی وقتا یهو میبینم یک ساعته کنارمه جوری اومده اصن نفهمیدم ://
فک کنم با ارواحی چیزی در ارتباط باشه D:

مهی تو هنوز از خخخخخخ استفاده میکنی؟به تارای صوتیم فشار میاد وقتی کامنتاتو میخونم:)))))

من پآیه ام :))
معلومه عمه ات فردا شب به رگ بار بسته میشه.
منتظر باش >_<

+در جوآب محدثه جان :
واقعا جا داره خدا قوت بگم به مامانت :)
ولی جدی سه تا پله کمه برآ تشخیص !!!

خب پس قرار ما فردا شب ساعت یازده همین کامنت دونی:))


نه بابا.اهلش باشی بی پله هم تشخیص میدی.من یکی از چندین متری تشخیص میدم دیگه مگر اینکه خودم حال نداشته باشم حساس شم.جدای از قضیه صدا اینا،یه چیزی شبیه به حس شیشم یا دلشوره به دلت میفته و میفهمی یکی داره میاد سراغت بهت هشدار میده:دی

باشه پس من فردا شب 11 اینجآم. :)

پس برو بخواب باید صبح زود بیدار شیم :)*

اره 
اخه حوصله م نمیگیره که کیبوردگوشی رو برگردونم اون ورش از شکلک ها استفاده کنم بعد واسه همین دستمو میذارم رو حرف خ 

تنبلم خودتیییییی :)))

هستم عزیزم منم تنبلم

ولی تو روی  منو سفید کردی:)))))))))

ینییی مامان منه، مامانت! تو هم خودمی و دیروز هم دقیقا لپ تاپ بی اجازه اومدبرد حتی وقت نشد جمع و جور کنم آثار جرم رو:||||| رو به سکته بودم! شکر خدا نتمون قطع شد پسش داد!
فایل های ممنوعه یمن یه سری فیلم و آهنگ و عکسن!عکس پروفایل ملت:/ اسکرین شات:/ و از همه مهم تر وبلاگ!!!! میشهفایل ها رو هیدن کرد ولی من هنوز وقت نکردم متاسفانه!
همینطوری هم میاد تو اتاق، ٩٩% مواقع هم خوابم! :/
یا یهویی میاد گوشی دستمه، حس میکنم رادار داره وگرنه چرا تا دستم نیس نمیاد؟ یه لجظه دست میگیرم پیداش میشه؟

اینجور که معلومه خدا یه سری مادر کپی کرده با یه عده دختر بازم کپی جفت شدن با هم:دی 

آی گفتی
عکسای پروفایلی رو سیو کرده بودم ،انداخته بودمشون تو یه فولدر بعد فولدر رو انداخته بودم تو ریسایکل بین.بعید نبود ریسایکل بینم رو هم بگرده.هول هولکی کل لب تابو خالی کردم.حالا عکسایی که طی چندین سال جمع شده بودن و الان تو پروفایل ملت نیستن دوباره برشون دارم پریدن :| :(((((
توام معضل خواب داری؟
همین لحظه که دارم مینویسم برات،ینی ساعت 12 و 25 دقیقه شب،داره میپرسه صبح ساعت چند بیدارت کنم؟بعد خودش جواب میده تو که میخوابی هر وقت دلت بخواد چه فایده:| اصن هر غلطی دلت میخواد بکن:|||
مادره عزیزم،قانونش همینه.فیلم جنگی بسیجی هم که نگاه کنی وقتی سر میرسن برادرا وسط میدون به هم تنفس مصنوعی میدن:))
در همین لحظات من دارم سرزنش میشم گیم آف ترونز واس سنم مناسب نیست و ممکنه به فساد کشیده شم بهتره اصن لب تاب بهم پس داده نشه!!

چه همزادپنداری کردم باهات :/

منم نه جای بدی میرم نه چیز بدی میبینم ولی هیستوری رو دیلیت میکنم :|

ما هم جای بدی نمیریم و چیز بدی نمیبینیم،ولی از دید مادر من همین الان که دارم با توعه نگار نام حرف میزنم جرم محسوب میشه.بیچارم کرده که.مخالف سرسخت وبلاگ و فضای مجازیه:|

هارد کجای لپ تاپه!؟ واقعا؟!
هارد حافظه لپ تاپه، این درایو اچ و آهنگای ابی و فولدر ها که میگی همه شون تو هاردن:)))))
اصلا تو لپ تاپ میخوای چی کار خدایی؟:))

+برخلافِ تو، ما تا قبل از اینکه من برم دانشگاه فقط یه سیستم تو خونه داشتیم که زار و زندگی همه مون تو همون بود. هرکس برای خودش یه فولدر داشت، توش خرت و پرت میریخت، و حتی رمز هم نداشتن فولدر هامون. هیچکسم نمی اومد نگاه کنه چی تو فولدر بقیه ست، اگه نگاه می کرد هم هیچ چیز بدی نبود خدایی :)) (با توجه به اینکه خواهر برادر من به اندازه یه ماگِ طرحدار از کامپیوتر سر در میاوردن، من کارای فنیشون رو انجام می دادم و لذا تو فولدر هر دوشون رفته م، خلاف بزرگه شون جمع آوری عکس کارتونی و نگاه کردن انیمه بود :| )
یعنی میخوام تفاوت نسل ها رو تا عمق چشمانتون فرو کنم :))

میدونم هارد یه چیزیه تو مایه های مغز آدمه،نمیدونم موقعیتش تو لب تاب کجاس و چه شکلیه و ملموس نیست برام این هارد.خصوصا حس میکنم هارد کامپیوتر جدا شدنیه و هارد لب تاب تو دل و روده ش و جدا نشدنی،فلذا بیشتر کنجکاوم بدونم کجاس و چه شکلیه:دی


خلاف منم همین الان تویی خب:)))خصوصا چن وقته تو دهنمم افتاده هی میگم بسیووووووور و از بزرگوار زیاد استفاده میکنم،تو اتاقمم و عملا ارتباطم با جهان بیرون قطع،خونواده مشکوک شدن و میپرسن با کی دوست شدی این حرفو انداخته تو دهنت؟!خلاصه به شدت دنبالتن و میخوان کشفت کنن،ولی نمیذارم دستشون برسه بهت:دی

این کامپیوتری که میگی تو نسل منم همین الانشم وجود داره.خیلی وقت نیست لب تابو دارم.اینو ببین.از پست های به حالت پیش نویس درومده وبلاگ سابقه.اما خب در حالت کلی بله تفاوت نسل همین جوریشم تو چشمون هست:دی

از سه نظر هارد شبیه مغزه: میشه درش آورد، مسئول ذخیره کردن و به خاطر سپردنه، و اگه درش بیاری لپ تاپت تبدیل به یه کالبد خالی بی جون و هویت میشه.
لکن مغز کامپیوتر در معنیِ مسئول پردازش و تفکر، سی پی یوشه. همون پردازنده. چون سیستم عامل و اطلاعات و درایور های سخت افزارها همه شون رو هاردن، اگه هارد رو دربیاری یه هارد نو بندازی عملا سیستمت هیچ اطلاعاتی از قبل توش نمی مونه، حتی ویندوز هم دیگه نداری. ولی سی پی یو رو تعویض کنی دیتاهات دست نمیخورن.

تا جایی که من میدونم، هارد همه لپ تاپ ها رو میشه دراورد. ولی ممکنه تو نتونی و نیازمند ابزار مبزار خاصی باشی. اما تو دل و روده ش نیست، یعنی ماژولاره، اگه آسیب ببینه مثلا، می کنن میندازنش دور یه هارد نو میندازن جاش! 

سی پی یو عوض شه دیتاها همونن؟ینی عمل پیوند مغز؟

فک میکردم اهمیت هارد در حد کلیه س.که اگه دراریش چیز خاصی نشه:دی ولی انگار چون او هست همه هست

انقد دوس دارم پیچاشو باز کنم ببینم چی توشه ولی میترسم دیگه نتونم سرهمش بیارم

بیشتر شبیه عمل پیوند نخاعه:-" پیوند مغز نداریم که! ولی اگه مغز رو پیوند بزنن آدمِ صاحب مغز خارج شونده می میره، از نظر تئوری گمونم همینه یعنی :|
تو یوتیوب سرچ کن laptop disassemble ویدئو های بیرون ریختن دل و روده لپ تاپ تماشا کن! :دی

اطلاعات زیستی و کامپیوتریم قاطی شد:/ بله راس میگی!نخاعیه

من یوتیوب ندارم
من گوشی ندارم
من لب تابمم ندارم الان
خلاصه آنچه مینمایم نیستم:دی

فولدر ابی!
یادش بخیر ما هم همیشه فولدر درسنامه‌های شهیدمطهری داشتیم! :))

خیلی خوب بود این مطهری:))))

داشتین؟
ینی الان با خیال راحت بدون مطهری دارین؟:))))

خدا رو شکر گات تو یه فلدر جدا بود؟ یعنی ناموسا بدتر از گات هم داشتی؟ واو! مامانت حق داره خو. :دی

دارم میگم یادم نبود دارم یا ندارم.ینی مطمئن بودم قبلا داشته م ولی نمیدونستم حذفشون کردم؟قایمشون کردم؟

ولی منو مادرم به جایی رسیدیم با هم گیم آف ترونز دیدیم!تاسف خورد برام :دی ولی گفت کاریت ندارم من نمیتونم جلوتو بگیرم هر چی دوس داری ببین

طراح اصلی قالب : عرفان ویرایش شده برای یک بنفشِ مهربان