کار کارگرا که تو خونه تموم شد بابا پیشنهاد داد بریم بیرون.مثل همیشه کوه و بیابون.شاید هم باغ بابابزرگ و روستا.تو فکر بودم. اصلا حواسم نبود بابا داره کجا میره.یهو دیدم تو جاده خاکی ایم که اتفاقا منظره قشنگی هم داشت ولی من نه متوجه منظره بودم نه میدونستم تهِ این مسیر به کجا میخوره و قراره کجا بریم.ماشین سرعتش کم شد و به خودم اومدم دیدم بابا داره از پشت فرمون پیاده میشه و میگه بیا بشین.میگم من؟اینجا؟الان؟
گفت پس کی؟بشین دیگه.مگه نمیخواستی رانندگی یاد بگیری؟با شک رو صندلی بابا نشستم .حالا بابا کنارم رو صندلی شاگرد بود و داداش اون پشت از خنده غش کرده بود و میگفت ایییین؟این میخواد برونه؟بابا من جونمو دوس دارم بذار پیاده شم!.بقیه ش رو به صورت زنده گزارش میدیم براتون:
بابا: از این ماشین چی میدونی؟هر چی بلدی!
من:خب اسمش پژوپارسه.رنگش سفید روغنیه.مدل 93 عه.اون موقه سی تومن خریدیمش .
پلاکش سی و سه جیم...
بابا: دونستن اینا موقه رانندگی به کارت نمیاد.چیزای فنی چی بلدی؟
من:اومممم...این وسطی ترمزه.اینم دنده س.اینم ظبطه.فولدر هشتمش آهنگای هایده
روشه.نهمی مهستی دهمی...
بابا:بسه بسه!الان بخوای برونیش چیکار میکنی؟
من:روشنش میکنم =)
بابا: ببین اون سمت چپی کلاجه(شایدم کلاچه!لفظ درستشو نمیدونم).وسطی ترمزه.راستی
گازه.اون سوییچو که چرخوندی کلاجو تاآخر بگیر،دنده رو بذار رو یک،یذره گازو بگیر و خواست راه
بیفته کلاجو ول کن.الان راه بیفت ببینم
من:(در حالی که سوییچو چرخوندم و ماشین روشن شده و از شنیدن صدای موتور ذوق کرده م!)
وای بابا الان گاز بدم؟=))))))
بابا:گاز هم بدی راه نمیره.گفتم اول کلاج !
من:آها باشه(کلاجو تاآخر گرفتم،دنده هم که رو یک بود،بعدش گازو تا آخر فشار دادم . ماشین به
شدت راه افتاد!!!!)
بابا:پدر صلواتی گازوو تا آخر نگیییییییییییییییییییییییییییررررررررررررررررررر کمش کن
من : (ترمز رو تا آخر فشار دادم و محکم ترمز گرفتیده شد و با سر رفتم تو شیشه)
بابا:با پای چپ ترمز نگیر!پای راستتو از روی گاز بردار با همون ترمز بگیر
من: من پاچپم رو پای راستم مسلط نیستم.پای راستمو از روی گاز بردارم پام اونجا گم میشه
نمیدونم پامو باید کجا بذارم.پای چپمم بیکاره که!
بابا: قانونشه.نبینم با چپ ترمز بگیری.روشن کن ماشینو دوباره
من:این چرا خاموش شد؟!
این بار آروم تر روشن کردم.کلاجو تاآخر گرفتم و آروووووم گاز دادم.ولی این گازه خیلی لامصبه
.یذره فشارش میدی ها، ولی خیلی میره.از میزان حساسیتش خبر نداشتم.آره!حالا تو جاده خاکی با دنده یک و سرعت ده بیس تا داشتم میروندم و احساس پایه یک بهم دست داده بود
بابا:الان یه سگ بپره جلوت چیکار میکنی؟
من:واسش راهنما میزنم=))))
همون لحظه یه سگ جلومون سبز شد!که خب فکر کنم بابا قبل من دیده بودش و واس همین
پرسید.جاده خاکی و سنگی بود.نمیخواستم سگه رو بزنم نمیخواستمم ترمز بگیرم!در نتیجه
فرمون رو چرخوندم و رفتم رو سنگا
بابا: همین دیروز لاستیکاشو عوض کردم جاده رو صاف کردی هر چی دست انداز بود رو مالیدی که
.ترمز بگیر اصن
و من با پای چپ ترمز گرفتم دوباره!!
بابا:چن دفعه یه حرفو بزنم بهت؟نمیفهمی چپ و راستت کدومه؟ترمز راااااااااااست گاز
رااااااااااست چپ فقط کلاااااااااااااج
من: من کلا دو دیقه نیست میدونم کدومش ترمزه کدوم گازه چه توقعایی داری ازم:( در ضمن،
من دلم میخواد با چپ ترمز بگیرم .مشکلش چیه؟
بابا: مشکلش اینه دلت میخواد(آب دهنمو قورت میدم و چشامو میبندم...).روشن کن دوباره!یه
وقت از این آیینه های بغل و روبروت استفاده هم نکنی ها!اصنم نگاه نندازی به مانیتور ببینی
سرعتت چقده یا چقد بنزین داری
من:ینی هم دستم به فرمون باشه هم پای بیشعورِ راستم اون پایین هم چشم به روبرو هم مراقب
باشم شما رو نندازم پایین هم اینا رو نگاه کنم؟!
بابا:اینجا نه ماشین جلوته نه پشت سرت آیینه ها لازمت نمیشه ولی دلیل نمیشه تو کارت قرمز
نگاه نکردن رو نگیری!!
من:کدوم هیفده ساله ای رو بی خبر میارن تو همچین جاده ای بهش میگن ماشین برون.جاده ی
صاف کم بود؟!
بابا:باید ترست بریزه=)))رو جاده صاف راحت تری.پارس هم موتورش سنگینه یکم اذیت میشی
ولی واس گواهینامه با پراید امتحان میدی راحت تره خواستم آب بندی شی
من :مرسی آب بندی!!
بابا : راستی تو هیفده سالته؟خیلی ساله داریم بزرگت میکنیم.فک میکردم بیست و دو سه
سالیت باشه!
من:سه چهارماه دیگه هیژده ولی مرسی که میدونی چن سالمه
بابا:الان چرا با یه دستت به فرمونه؟چه وقت آهنگ عوض کردنه؟مثلا خیلی کاربلدی این دوکارو با
هم انجام میدی؟:))))بذار دفعه اولت بگذره بعد از این کارا بکن
همون لحظه یه ماشین از روبرو اومد و منم روسریم افتاده بود.همون دست چپم که به فرمون بود
رو ناخداگاه ول کردم دستم رفت طرف روسریم و موهام.بابا همونجا خودش فرمونو دستش گرفت
و داد زد :الاااااااااااان باید سرعتتو کم کنی و بری سمت راست این ماشینه رد شه نه که روسریت
رو درست کنی و گازو بیشتربگیری اونم رو دنده یک !!
من:پس تکلیف خون اماما و شهدا چی میشه.اسلام چی.من جونم بره پارس بابام بره روسریم نمیره
بابا:مسخره بازی در نیار! جدی دارم بهت میگم.یا روسریتو سفت ببند،یا یکاری واس این موهای
لختت بکن نیفته،یا اگرم نمیتونی ولش کن اصن!من اون دنیا پاسخگوی اماما و شهدا میشم به جات... و دوباره ماشین خاموش شد.بازم مصیبت روشن کردن و کلاج لعنتی
من:بابا ماشینی هست که فقط تو گاز بدی و ترمز بگیری نه دنده عوض کردن داشته باشه نه کلاج
گرفتن!؟!!!
بابا:هست.چرا نیست؟تو نمیدونی اتوماتیک که میگن چیه؟پول داشته باشی همه چی هست
فیلَم یاد لندکروزِ مشکیم رو کرد.اصن فک کنم من چون رانندگی رو واس کوه و تفریح میخوام
واس همین کائنات به سمتی پیش رفتن که اولین تجربم تو جاده کوهستانی باشه:دی
رسیدیم به یه جایی که جاده به شدت باریک میشد و طرف چپش دره و سقوط،سرابالایی،جاده
ناصاف و سنگی و اصن یه وضعی!من همینجوری داشتم میرفتم بابا هم نمیگفت پیاده شم که داداش یادش انداخت خودش باید بشینه.جاهامونو عوض کردیم و در حالی که نیشم باز بود و لقب شوماخربنفشه رو به خودم داده بودم و داشتم فکر میکردم ووووااوووووووو رانندگی کلا یه ترمز بود و یه گاز و یه کلاج که اصن لحظه روشن کردن دوسش ندارم! و اینکه هر وقت حوصلم سر رفت انقد بلدم که بتونم ماشینو بدزدم(آره جون عمم!) از بابا پرسیدم اگه تو اون سرهنگه باشی،بله میدی بهم؟ خندید و گفت از سرهنگ شاید بله بگیری،ولی از من حالا حالاها نه!