4.رفتیم و خوردیم.واقعا یه آیس پک انقد برام دور و دست نیافتنی شده بود؟!
6.مامان بزرگ خوشحاله.خندشو دیدم پس از مدتها.تا اطلاع ثانوی حالش خوبه
8.خیلی قشنگ تو روش گفتم "ف" جان!تو جیگر نیستی سه بار هر چیز رو تکرار کنی!.درسته قهر کرد و دیگه باهام حرف نمیزنه و همون یه بار گفتنش رو هم از دست دادم ولی خب،پشیمون نیستم.بهتر حتی
9.من از خیر دختره گذشتم ولی دیروز خودش اومد و بهم پیشنهاد بی شرمانه ای داد:|اونقد که فک میکنم چرا باید همه زنها بهم محرم باشن؟من الان نخوام تو باشگاه این دختره نگام کنه باید چیکار کنم؟!بهش گفتم هورمونای مردونت زده بالا!یه پارتنر مذکر میتونه گزینه بهتری باشه تا من!گفت آدم باید از هر کدوم یه جنس داشته باشه.یاد گیم آف ترونز افتادم...
10.مستاجر بی ادبمون هم طبق گفته های خودش فردا تخلیه میکنه.این یعنی احتمالا هفته آینده ترکیبی از مسافرت/خرید/اسباب کشی رو تجربه خواهیم کرد:)
11.اتاقمو جمع کردم=))))) دیشب انجام شد.21 مرداد گفتم میخوام اتاقمو جمع کنم و الان 31 مرداده.حساب کنید از فکر کردن تا عمل کردن واس من چقد طول میکشه
12.کامپیوتر سنجش هم لطفش رو نگه داره واس خودش:)اگه چیزی مال من باشه،مال منه...
پی نوشت:بند زیر اگه بدآموزی داره براتون نخونید:|
7.طبق محاسبات و فکر و خیالای خودم یکشنبه میتونم نون رو ببینم.من تا حالا نون رو ندیدم.اونم منو ندیده.یعنی دیدمشا،از دور.اونم منو دیده،از نزدیک.بنفشه رو میشناسه به اسم.یه دختر رو هم دیده که اسمشو نمیدونه.فقط نمی دونه باید این دوتا رو به هم ربط بده.از خیر بغل هم گذشتیم!همینمون مونده بریم به پسر مردم بگیم ببخشید،میتونم بغلتون کنم؟!