شیرکاکائویی‌ترینم

 صبحم رو با مامان و "رییس‌جان بیدار شو بیدار شو" شروع کردم. خاله حالش خوبه و اون توده‌ی مسخره کیستی بیش نیست. ناهار رو به صرف قورمه‌سبزی خونه مامان‌بزرگ بودم و سه تا دایی‌کوچیکام هم بودن بدون حضور زن هاشون و من متوجه شدم دنیا بدون زندایی‌ها چقد جای قشنگ‌تریه برای زندگی. تا کمتر از دوساعت دیگه مربی گل‌اندامِ گل‌رفتارِ کصافطمو میبینم و بعد هم به قول بهار، وحشی میام به ادامه جر خوردنم تو مسیر آرزوهام بپردازم.

عرررررر

جرش بدههههه ^_^

 

یا حتی به قول یه بنده خدایِ بهار نامی، هیچکی از جر خوردن تو مسیر آرزوهاش نمرده =))))

چی بگم من به تو آخه بشر با این عررررر نوشتنات؟ :)))))))))******

طراح اصلی قالب : عرفان ویرایش شده برای یک بنفشِ مهربان