برم کلیدواژه "استادیوم" رو به دفترچه بیست‌هزار آرزوم اضافه کنم...

از دسته پست هایی که کلمات مناسب رو برای ادای حق مطلب و حس و حالم پیدا نمیکنم

بذار عکس به جای من حرف بزنه...

( برای اونایی که پست های قبلی رو نمیخونن و نمیدونن بگم اینو. دفترچه بیست هزار آرزوم یه دفترچه سفیده که هر وقت هرچی به ذهنم اومده و خواستمش رو توش نوشتم. دیدن شفق قطبی توشه. اگه بچه دار شدم غلط کنم ایران به دنیا بیارمش توشه. رشته و دانشگاه دلخواه سابق توشه. دیدن قلبی که واقعا میزنه توشه. شراب شیراز توشه. دیدن رحمِ راحم العبرات توشه. خیلی چیزا توشه...بالای صفحه تاریخی که دلم اون پدیده رو خواسته ذکر شده، وسط صفحه خود پدیده، و پایین هم تاریخ رسیدن بهش. فعلا هیچکدومشون زیرشون تاریخ ندارن... )

ها راستی عکس مال امروزه و بازی تراکتور پرسپولیس. یه لحظه خواستم بگم عکاس عکس کی بوده من نبودم یه وقت فکر نکنید عکسو دزدیدم !یادم افتاد واضحه که من عکاسش نبودم...

بیست هزار آرزو ...

قشنگه ..

خیلی .

استارت اولیه ش موقعی بود که آهنگ بیست هزار آرزویِ چاووشی رو داشتم گوش میدادم. یه لحظه از جام پریدم واقعا. شال و کلاه کردم رفتم همون نوشت افزار همیشگی که دیگه هم نمیرم دفترچهِ رو خریدم. صفحه اولشم نوشتم بیست هزار آرزو، دولت فانی مرا...

 

اگه منم از این دفترچه ها داشتم،

در اومدن از بلاتکلیفی و سردرگمی توش بود..

چون واقعا این روزا نمیدونم دارم چیکار میکنم و میخوام چیکار کنم

پس تو اگه دفترچه داشتی چیزای زیادی نمیتونستی توش بنویسی! یه برگه همین الان هم کافیه برات. درومدن از بلاتکلیفی خیلی کلیه و یجورایی آرزو نیست. چیزایی که من نوشتم هم قاعدتا وقتی محقق میشن که از بلاتکلیفی درومده باشم و به واقع یه از بلاتکلیفی درومدنِ خاصی پشت هرکدوم هست و سردرگم بودنم هنگام نوشتمشون...

طراح اصلی قالب : عرفان ویرایش شده برای یک بنفشِ مهربان