حسنی هستم، همون که به مکتب نمیرفت، جمعه ها میرفت!

بیدار شدم. بزور بیدار شدم. رفتم چایی خوردم.لباس پوشیدم. بزور لباس پوشیدم.دوتا اتود و یه پاکن ورداشتم. خلاصه فرمولای فیزیک و ریاضی رو گذاشتم تو کیفم که تا اونجا یه نگاه بهشون بندازم. نق میزدم که من هنوز کامل جمع بندی نکردم نمیخوام امروز آزمون بدم خداااااااااااععع! پریدم تو ماشین و دراز کشیدم. یه نگاه به فرمولای فیزیک انداختم. بابا میگه رسیدیم. پرنده پر نمیزنه اطراف حوزه. میزنم تو پیشونیم. نکنه هفته قبل آزمون بوده و نیومدم؟! دوباره میزنم تو پیشونیم. تاریخ آزمون جامع های قلم چی یکی هیفدهم بود یکی بیست و چهارم. هفته آینده آزمون داری نه الان. و برمیگردم خونه :|
من جای بابات بودم ، یه پس گردنی میزدم بهت همونجا پیاده ات میکردم میرفتم :)))

خیلی خوبه که تو بابام نیستی پس :)))))))

کنکور مگه حواس میذاره واسه ادم D: 

من به حدی از بی هوش و حواسی رسیدم که تو مخیله م هم نمیگنجید یروز انقد شوت باشم

چند روز پیش از اتاقم کتاب لغت ادبیات به دست رفتم آشپزخونه. زیر سماور رو روشن کردم. منتظر موندم آب جوش بیاد و لغت هم میخوندم وقتم تلف نشه. آب که جوش اومد رفتم یه نسکافه باز کردم و ریختم تو لیوان. بعد رفتم سراغ یخچال و از پارچ آب سرد ریختم رو لیوان نسکافم و برگشتم تو اتاقم. بهش که لب زدم دیدم عهههههههههه این چرا انقد سرده؟!!؟

نخسته :)

شماها نمیشه یه ندا به من بدین بگین این هفته آزمون نیست ؟ :/ :)))))

من امسال کنکور ندارم سال دیگه دارم 
ولی پریروز بابام شامپو خریده بود بردم گذاشتم تو فریزر 
:||| 
بعد از دوثانیه تازه فهمیدم چیکار کردم :)))

بله میدونم :)


و در همین راستا منم یبار کنترل تلویزیون دستم بود رفته بودم آب بخورم گذاشته بودم تو یخچال کلی با هم دنبالش گشتیم نیافتیم تا صبح روز بعد :| :)))) کلا تو یخچال همه چی میشه گذاشت :دی اسمشم میذارم سندروم یخچال. یجوریه تو خونه ما هر کی گوشیش گم میشه میریم یخچالو هم میگردیم به عنوان مکان هایی که ممکنه اونجا باشه :دی

عه از کجا D:

از اونجا که شما مینویسی، چشای منم تو نوشته هات میپچرخه میخونه میفهمه دیگه! :))

نمیدونستم میخونی منو :))

میخونم،فقط فعلا حس اضافه کردنت به دنبال میکنم ها نیومده :| :دی :)

متاسفانه چندوقته رو یه دور تنبلی و بی حالی مسخره ایم اصن کلا واسه امور وبلاگی...

مرز های تنبلی را درنوردیدی خواهرم D:
😂😂
بعد کنکور درست میشه یه ماه مونده فقط 

من مرزهای خیلی چیزا رو درنوردیدم خواهر :)))))))) تنبلی یکی از قله های فتح شدمه :دی

آره خودمم حس میکنم به خاطر کنکوره :|...

طراح اصلی قالب : عرفان ویرایش شده برای یک بنفشِ مهربان