جمعه ۱۰ اسفند ۹۷
دستشویی پناه ترین مکان ممکن تو یه سری مکانای دیگهس. وقتی تو یه مکان عمومی، یه مجلس، یه جایی که آدمیزاد مثل مور و ملخ ریخته و یهو میبینی دلت خلوت میخواد، میخوای فرار کنی از زیر نگاها و کلا بری یه جای دیگه یه نفس راحت بکشی ( هرچند ممکنه نفسی که میکشی کیفیت هواش مثل اون بیرون نباشه!)
وقتی من فکر میکردم هسته اتمم و مرکز توجه با اون کوله کرم قهوه چارخونم که به نظر خودم زار میزد اونجایی نیستم ولی در واقع یدونه کشمش بودم تو مدل کیک کشمشی تامسون و با این وجود حس میکردم همه میخوان منو بخورن، بیرونم کنن، داد بزنن بگن اینجا چیکار میکنی؟ آمدنت بهر چه بود؟ دست شویی این ساختمون جایی بود که ضربان قلب و رنگ رخسارمو به حالت عادی برگردوند. اونجا یکم تو ذهنم مرور کردم که چی دیدم، چی شنیدم و عه راستی، میدونی از کجا رد شدیم و حواست نبود؟ یه نفس عمیق بکش و برگرد به همون جایی که مث مور و ملخ آدم ریخته.ایزی!