جمعه ۱۸ آبان ۹۷
چیزی که دکترنرفته متوجهش هستم اینه که مشکل از من نیست. روحی نیست. کاملا جسمیه. یه چیزی تو من کم یا اضافه س. لابد همون داستان کمخونی و دیگر برادران باشه. حال آزمایشدادنم نیست. حال دکتررفتنم نیست. در پرانرژیترین حالت ممکن پای کتاب آرومم نمیگیره و خسته میشم. سرم گیج میره و چشام سیاهی. واقعا حال هیچیم نیست و مشکلم همینه که حال هیچیم نیست و همیشه خسته و خوابالود و بی حالم که اگه اینطوری نبودم اصن نیازی به حال برای دکتر رفتن نبود. موسیقی و فیلم و بارون و بیرون زدن و این مسخره بازیا هم دیگه جوابگو نیستن رو من. دیگه حال خوددرمانی و خودخوشحال کنندگی هم ندارم حتی. همینجوری وایسادم ببینم دکتر از آسمون خودش میاد سراغم دردمو بگه و در ادامه بقیه رو بفرستم داروهامو بگیرن و من فقط زحمت خوردنشونو بکشم. حالم همینقد میتونه مایه بذاره.
+راجع به یه دارویی سرچ میکردم.عوارضی که براش نوشته ایناس :
رویاهای نامعمول، اضطراب، خشکی دهان، علائم شبه سرماخوردگی، بی خوابی، لرزش، حالت تهوع، عصبانیت، تعریق، خواب آلودگی، عوارض پوستی
خودم کم رویاهای نامعقولبیننده و سرماخورده و بیخواب و در عین حال خوابالود و لرزون و عصبانی و مُتِهَوِع ! ـم ،تو رو هم بخورم توپِ توپ میشم :|